دیروز داشتم انیمه orange رو می دیدم. داستانی که یه دختر یه اسم ناهو نامه ای رو دریافت میکنه از یه نسخه 10 سال بزرگتر از خودش تو یه دنیای موازی دیگه. توی اون نامه نوشته که چه اتفاقاتی قراره بیفته و چه کارایی نباید بکنه که حسرتی براش باقی نمونه. توی اون نامه از خودش میخواد که نزاره دوستش خودکشی کنه و آینده رو تغییر بده. نکته ای که توی این تغییر وجود داره اینه که ناهوی 16 ساله نمی تونه دنیایی که ناهو اونجا 26 سالشه رو تغییر بده. یعنی حسرت های ناهو 26 ساله هیچوقت پاک نمیشن اما آینده خودش بدون حسرت ساخته میشه. عجیب نیست؟
فکر که می کنم می بینم اگر یه نامه از آینده به دستم می رسید شاید الان بهتر عمل می کردم. اما عمیق تر که میشم میبنم اینطوریا هم نیست. همین الان هم میتونیم تقریبا متوجه بشیم کاری که می کنیم چه عواقبی داره. من این روزا خیلی تنبل شدم. هیچکاری تو طول روز جز امتحان روزانه مدرسه که با تقلب از پسش برمیام و انیمه دیدن و خوابیدن و بیدار شدن انجام نمیدم. با اینکه کمتر از دو ماه دیگه کنکور دارم و نهایی ها هم تو راهه اصلا درس نمیخونم. زندگی رو حس نمیکنم. کاملا کرخت شدم. اگر قرار باشه میونای آینده به من نامه بنویسه بهم چی میگه؟ حتما میگه صبح زود بیدار شو. رو برنامه کاراتو جلو ببر. تنبلی نکن. درس بخون. نقاشی بکش. تمرین کن و پیشرفت کن. به خودت فکر کن. به پوستت برس. وبلاگتو آپدیت کن. بنویس. به شادی هات فکر کن. دنبال جادو بگرد.
داشتم فکر می کردم اگر میدونم قراره چی به خودم بگم چرا عمل نمی کنم؟ چرا این بازی مسخره که هر روز برای خودم را انداختم رو تموم نمیکنم؟ بازی ای که برای برنده شدن توش باید تا می تونم روزامو تکراری بگذرونم و کاری نکنم. اینطوری هیچ لذتی نمیبرم. میدونم که باید بیشتر از زمان استفاده کنم. اونی که نسخه بزرگتری از من تو یه دنیای دیگست چطور داره حسرت گذشتشو میخوره؟ واقعا میخوام به اون آدم تبدیل بشم؟.. نمیخوام. واقعا نمیخوام. پس تلاشمو میکنم. باید شروع کنم هر طور هم که شده. امیدوارم نتیجش حداقل تو این وبلاگ معلوم بشه. تا به خودم ثابت کنم. تا منِ آینده زیاد از حد از خودش ناراحت نباشه :)